توسط پویازاده در نمایشگاه قرآن؛
گروه اندیشه: عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، مدخل «تشیع و قرآن» در دایرةالمعارف لایدن را مرتبط با روششناسی تفسیر شیعه و برخوردار از اهمیت دانست و اظهار کرد: باید بررسی کنیم که دیدگاه قرآنپژوهان غربی غالباً در مورد روش تفسیری شیعه چگونه است.
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، اعظم پویازاده، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در چهارمین نشست «نقد و بررسی دائرةالمعارف قرآن لایدن و ترجمه آن» که شب گذشته 20 تیرماه در سالن کنفرانس باغ موزه دفاع مقدس و در قالب بیست و دومین نمایشگاه بینالمللی قرآن برگزار شد به نقد و بررسی مدخل «تشیع و قرآن» این دائرةالمعارف پرداخت.
بنا بر این گزارش، پویازاده در ابتدا نکتهای بیانی و لفظی را در مورد عنوان این دائرةالمعارف گوشزد کرد و گفت: با توجه به این که عنوان این دائرةالمعارف کلمهای انگلیسی نیست، بلکه کلمهایست به زبان داچ یا هلندی، باید گفت دائرةالمعارف لایدن و نه لیدن. اگر زبان دویچ یا آلمانی هم بود باید آن را لایدن بخوانیم و نه لیدن.
وی با اشاره به نام نویسنده مدخل «تشیع و قرآن»، یعنی میر ام براشر، گفت: وی کتابی دارد با عنوان کتاب مقدس و تفسیر در شیعه امامی در دورههای نخستین، که مقاله دائرةالمعارف چکیده و برگرفتهای از این کتاب اوست. وی در دانشگاه هیبرو اورشلیم مشغول تدریس ادبیات عربی است و مدیر مؤسسه مطالعات آفریقایی و آسیایی نیز هست.
پویازاده با بیان اینکه روششناسی تفسیر شیعه موضوعی است که دیگر قرآنپژوهان غربی هم به آن پرداختهاند، گفت: به دلیل اینکه این مدخل در دائرةالمعارف قرآن قرار دارد از اهمیت بیشتری برخوردار است و باید بررسی کنیم و ببینیم که دیدگاه قرآنپژوهان غالباً در مورد روش تفسیری شیعه چگونه است.
وی با اشاره به این مطلب که نویسنده در این مدخل به سه موضوع نگرش شیعه به قرآن، اصول و روشهای تفسیر شیعه و معرفی مفسران شیعه و آثار آنها پرداخته است، با اشاراتی به مطالب مقاله گفت: نویسنده مقاله خود را با بیان این نکته که شیعیان 10 درصد اهل سنت هستند مقاله خود را آغاز میکند، اما میگوید که در عین حال آنها دانشی قوی و گسترده دارند که مجموعه تفاسیر آنها و جوامع حدیثی آنها را تشکیل میدهد. بعد ایشان اشارهای به منشأ تفاوت شیعه و سنی در تفسیر و فهم قرآن دارد و میگوید که مهمترین چیزی که شیعه را از اهل سنت جدا میکند مسئله رهبری مشروع مسلمانان پس از پیامبر اسلام(ص) است.
پویازاده ادامه داد: نویسنده معتقد است که تأکید اصلی اکثر تفاسیر شیعه در قرون اولیه این است که قرآن را به گونهای تفسیر کنند که بتوانند مشروعیت رهبری امام علی(ع) را اثبات کنند. وی برای اثبات این مدعا از اعتقاد به تحریف قرآن در کتب تفسیر اولیه شیعه سخن گفته است و گفته که این مفسران معتقدند که قرآن تحریف شده است و خلفا چیزهایی را از قرآن حذف کردهاند که به مشروعیت حضرت علی(ع) و جانشینی او اشاره داشته است و احیاناً نامی هم از اهل بیت(ع) برده شده بوده است که حذف شده است. در هر صورت نویسنده این رویکرد را به شیعه نسبت میدهد که معتقد است در جمعآوری قرآن نگاهی سیاسی وجود داشته است.
وی با بیان این که خود نویسنده علت این امر، یعنی اعتقاد به تحریف را اشاره مستقیم به شیعیان در قرآن عنوان میکند، افزود: نویسنده مستنداتی را هم برای چنین برداشتی ارائه میکند. کتاب تفسیر منسوب به امام عسکری(ع)، کتاب القرائات سیاری و تفسیر عیاشی، مهمترین منابعی هستند که نویسنده این مدخل برای تبیین این مطلب از آنها استفاده میکند. البته او به تفاسیر دیگری مانند تفسیر علی بن ابراهیم قمی و تفسیر فرات کوفی هم اشاره کرده و روایات زیادی را از این کتابها برای اثبات فرضیه خود مطرح کرده است.
پویازاده در ادامه به بیان برخی از روایات نقل شده در این منابع پرداخت که مورد استفاده نویسنده مدخل «تشیع و قرآن» بوده است.
وی با اشاره به این که نویسنده در ادامه از مشی میانه دانشمندان شیعی قرن چهارم سخن گفته، بیان کرد: نویسنده با استفاده از یک بررسی تاریخی میخواهد نشان دهد که در دانشمندان شیعی در قرن چهارم یک مشی میانه را انتخاب کردند و مانند دانشمندان گذشته و مفسران اولیه اعتقاد به تحریف قرآن را آن گونه صریح و واضح مطرح نکردند، بلکه آنها معتقدند که قرآن آن چه که هست درست است و چیزی به آن اضافه نشده است، اما چیزی از آن کم شده است. بعد هم میگوید که شیخ مفید، سید مرتضی، ابوجعفر طوسی و طبرسی چنین اعتقادی را در نوشتههای خودشان آوردهاند که قرآن ناقص است، اما تحریف در آن راه پیدا نکرده یا به تعبیر دیگر چیزی اضافه به قرآن نشده است.
پویازاده افزود: نویسنده استفاده زیادی هم از کتاب فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب از محدث نوری میکند؛ که کتابی است که روایات زیادی دارد که از آنها برداشت تحریف قرآن میشود.
وی با اشاره به طرح دو نکته دیگر از سوی نویسنده در مورد رویکردهای مفسران شیعه به تفسیر، بیان کرد: او مینویسد که از نظر شیعه قرآن دارای معانی پنهان است که مفسر باید آنها را رمزگشایی کند. در این جا به روایاتی اشاره میکند که از بطن قرآن سخن گفتهاند و آن را مطرح میکنند.
پویازاده با بیان این که گاه مستشرقان وقتی که از تفسیر شیعه صحبت میکنند فرقههای مختلف را چندان از هم تفکیک نمیکنند، اظهار کرد: نویسنده این مدخل گاهی دچار چنین خلطی شده است و در این جا تفسیر شیعه اسماعیلیه است که کاملاً رمزگونه است و نه تفسیر شیعه اثنی عشر. اما در هر صورت نویسنده معتقد است که همه شیعیان به نحوی به رمزگونه بودن آیات قرآن معتقد هستند.
وی افزود: به عقیده او علت این که بسیاری از مفسران شیعه بر روایات بطن قرآن پافشاری میکنند این است که اگر از ظاهر برخی آیات بر نمیآید که به حضرت علی(ع) و اهل بیت و دیگران اشاره دارد اما در بطن آیات این اشاره وجود دارد و مفسر باید این آیات قرآن را تأویل کند.
پویازاده در مورد نکته دیگری که نویسنده در باب تفسیر شیعی بیان میکند، گفت: به عقیده نویسنده، از نظر شیعیان قرآن اصول را آموزش میدهد ولیکن جزئیات را آموزش نمیدهد. از نظر او شیعیان از این این استفاده را میکنند که مطابق با برخی روایاتی که وجود دارد خیلی از آیات قرآن هست که به طور جزئی و گذرا اشاره به حقانیت شیعه و حقانیت حضرت علی(ع) دارد، اما این آیات این مطلب را سر بسته گذاشتهاند و در این جا روایات هستند که آن را توضیح میدهند.
این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در ادامه به بحث نویسنده مدخل «تشیع و قرآن» در باب اصول و روشهای تفسیر شیعه پرداخت و گفت: به بیان وی مهمترین اصل این است که شیعیان معتقدند که حق تفسیر قرآن برای حضرت علی(ع) و خاندان ایشان است. یعنی کسی که به واقع میتواند معانی اصلی قرآن را بفهمد آنان هستند و بقیه انسانها و بقیه متخصصان به مفهوم واقعی قرآن پی نمیبرند. طبیعتاً از نظر نویسنده مسئله انحصار تفسیر قرآن برای علی(ع) و خاندانش نیز که در این جا به عنوان یکی از اصول تفسیر شیعه مطرح میشود دوباره میخواهد همان ادعا را اثبات کند.
وی با اشار ه به برخی دیگر از نکات نکته نویسنده این مدخل عنوان کرد: نویسنده این مقاله مطرح میکند که تفسیر شیعه ضدسنی است و ضدیت با اهل سنت در تمام تفسیرهای شیعه وجود دارد. همچنین میگوید که اکثر مفسران اولیه شیعه با اشاره به آیه 110 سوره آلعمران یا برخی از آیات دیگر، معتقدند که بهترین رهبران برای بشر شیعیان هستند.
پویازاده در ادامه و در نقد مطالب این مقاله جدیترین اشکال مقاله را استفاده از منابع بدون نقد و بررسی آنها دانست و گفت: این مدخل از منابعی مانند فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب، تفسیر منسوب به امام عسکری(ع)، تفسیر عیاشی، تفسیر قمی و القرائات سیاری استفاده کرده است، اما نویسنده این منابع را به هیچ وجه بررسی نکرده است. او صرفاً به آن منابع مراجعه کرده و روایاتی را از آن منابع برداشته و همان روایات را برای تبیین دیدگاه شیعه در مورد تفسیر استفاده کرده است. او حتی به این مطلب نپرداخته است که آیا نویسندگان آن منابع از دیدگاه شیعیان بعدی افرادی مورد اعتمادی بودهاند یا کتابهای آنها کتابهای قابل اعتمادی بوده است یا نه.
وی به طور مشخص به این منابع پرداخت و گفت: در مورد کتاب فصل الاخطاب محدث نوری بحثهای زیادی شده است. در مورد سند روایات آن بحثهای زیادی مطرح است و روایانی که در آن جا مطرح شدهاند متهم به کذب و جعل هستند و افراد ضعیف الحدیث و فاسد المذهبی هم در آنها هستند. در مورد تفسیر امام عسکری(ع) هم آراء متفاوت است و بعضی مانند علامه حلی، آیتالله خوئی و آیتالله معرفت از مخالفان انتساب آن به امام عسکری(ع) هستند و قطبالدین رواندی، ابن شهرآشوب، شهید ثانی و علامه مجلسی از موافقان هستند.
وی ادامه داد: درباره سند روایات تفسیر عیاشی هم خیلی بحث شده است و خیلی از متخصصان علوم قرآنی به علت روایاتی که از آن بوی تحریف میآید آن را قبول ندارند. همچنین در مورد القرائات هم که متعلق به سیاری است، رجالیون شیعه نویسنده این کتاب را یعنی احمد بن محمد سیاری را ضعیف میدانند و معتقدند که راویانی که در کتاب او مطرح هستند فاسد المذهب هستند و از نظر روایات هم ضعیفند و خودشان گرایش به تحریف قرآن دارند.
پویازاده در پایان افزود: در مجموع بهتر بود که نویسنده این مدخل خودش منابع را مورد نقد و بررسی قرار میداد و دیدگاه شیعیان دیگر را هم در مورد این کتابها مطرح میکرد تا کسی که این مدخل را میخواند بتواند منصفانهتر داوری کند.